موسیقی، بازتاب صداهای کیهانی
محمود سنجری در بخشی از مقاله خود پیرامون «موسیقی، بازتاب صداهای کیهانی» میافزاید: هنر سنتی، با ریشه کردن در آیین و رسوم اصیل و اخذ کسوت رمزی، در کنار کارکرد فطری زیبایی شناسانه که خود تذکاری در جهت پاسداشت صفات الهی و جمال و جلال بی چون است، تصویری آئینه گون از نوع بشر و تعلقش به بی کرانهها را باز میتاباند. براساس این مقاله، در آینه هنر سنتی، مدارج و مراتب روح بشری همانگونه که مقتضای خلقت اوست، نشان داده میشود، علاوه بر آن، شان هر سنتی تامل در پدیدهها به مقصد کشف راز و رمز آنهاست. در مقام مقایسه به نظر میرسد شتاب و تطور هولناک هنر به اصطلاح مدرن گاه گاه جز غفلتی بزرگ و بحران ساز از مصادیق حقیقی و روح حاکم بر جهان، چیز دیگری نیست. مولف در این مقاله میافزاید: امروزه هنر سنتی در میان جوامع مدرن و نیمه مدرن کارکردی صرفا آرکئولوژیک یافته است، این نقاب موزهای و نمایشگاهی بر چهره هنر سنتی، مانع از آن میشود که انسان ضرورت بنیادین هنر را دریابد. در چنین جوامعی، هنر سنتی از فضای خود به دور افتاده است. در حقیقت اختصاصات زمانی و مکانی بروز هنر سنتی از میان رفته است. در این عصر انسان به گونهای موهوم و غیر قطعی به فاصله عظیم و دهشتناک میان خود و حقیقت وقوف یافته و دریافته که مدرنیسم با زرق و برق خود چیزی به جز غفلت تاریخی قدسی اسلاف نیست. نگاه پست مدرنیستی در حیطه معماری، ادبیات، نقاشی و موسیقی به گذشته، به حالتی رهیافتی و تحلیلی مینگرد. اما به دلیل خروج از فضای آفرینش هنرهای سنتی از جلمه هنرهای آیینی، دینی و قدسی که شامل تمام اجزای تمدن به میراث مانده از دوران مدرنیسم میشود، نمیتواند فراتر از نگاه آرکئولوژیک و تزئینی راهآوردی داشته باشد. به بیان دیگر در عصر فعلی ما خواهیم توانست کارشناس، متخصص و تحلیل گر در زمینههای مختلف هنرهای سنتی تربیت کنیم، اما از تربیت هنرمند در زمینههای مزبور با ناکامی مواجه خواهیم شد. زیرا محمل، متناسب با شان نزولی هنر سنتی نیست. نگارنده خاطرنشان کرده است: سردمداران هنر مدرن، بر سرشت تنوع طلبی و آینده جویی هنر مدرن تاکید میورزند. این تنوع و طلب تمایز در بیان هنری، به طور گستردهای خود را در مکاتب و سبکهای هنری روز نشان میدهد. تا آنجا که به نوعی فردیت دامن میزند در حالی هنر سنتی اساسا غیرفردی و شخصی است. در اینگونه هنر تجربه جسمی ارائه شده برتر و والاتر از تجربه حسی فردی است. گفتنی است غم و شادی منشعب از تجربه بشری در هنر سنتی، از حوزه روز مرگی فراتر رفته و مراتب “قبض و بسط” و “هیبت و انس” را در بر میگیرد. در بخش دیگری از این مقاله، از بدعت در موسیقی اصیل به عنوان خروج از بنیانهایی که موسیقی بر پایه آنها قرار دارد نام برده شده و میافزاید: در این میان بسیاری معتقدند که باید موسیقی را آزادانهتر و با اختیارات بیشتر تضعیف و اجرا کرد و هرگز نباید آن را در بند تعصبات کهنه و محدودیتهای گذشته قرار داد. بنابراین ضروری است که آن سوی بدعت و نوگرایی در زمینه موسیقی اصیل مشاهده شود تا شاهد از میان رفتن میراث کهن نباشیم. لازم به ذکر است، همنوازی سازهای ناهمگون، این حقیقت را آشکار میسازد که موسیقی اجرا شده به جهت تعلیق میان ذاتهای ناهمگون سازهای به کار رفته هیچ مشخصه و برآیند حسی و خطی که راهی به حکمت علیای موسیقی ببرد، ندارد و تنها مجموعهای از اصوات ناقص اتحاد و ضربان عوالم است.